محل درج تبلیغات متنی فالو

اول چت ماهور چت | اول چت شیراز چت | اول چت اول چت | چت روم چت روم | اول چت چت روم | اول چت ویناز چت | اول چت گلشن چت | اول چت کاکو چت | اول چت نارنج چت | اول چت مهسان چت | اول چت محبوب چت | اول چت ماه چت | اول چت چت روم | اول چت پارسی چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت دخی چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت لوکس چت | اول چت دریا چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت میو چت | اول چت فاز چت | اول چت سوسن چت | اول چت پیام چت | اول چت سوا چت | اول چت دیجی چت | اول چت عقل چت | اول چت اوابلاگ چت | اول چت اوا بلاگ | اول چت یواشکی چت | اول چت فشن چت | اول چت جلوه چت | اول چت گلین چت | اول چت عامو چت | اول چت ویراژ چت | اول چت یخ گل چت | اول چت وراج چت | اول چت نیکو چت | اول چت مافی چت | اول چت خاموش چت هکس موزیک | اول چت ققنوس چت | اول چت چت روم | اول چت بک لینک چت روم مایا چت | اول چت تب چت | اول چت لاین چت | اول چت افلوس چت | اول چت نکس وان چت | اول چت مکس چت | اول چت عسل چت | اول چت لوکس چت | اول چت چت روم | اول چت پاپیون چت | اول چت چت روم | اول چت صدف چت | اول چت گپ شیراز | اول چت چت روم | اول چت شلوغ چت | اول چت چت روم | اول چت بلور چت | اول چت الیسا چت | اول چت نیایش چت | اول چت شلوغ چت شلوغ چت | اول چت مهسا چت | اول چت میس چت | اول چت مکس چت | اول چت لوسی چت | اول چت شیراز چت اسنپ چت | اول چت چت روم | اول چت کوین چت | اول چت تالاب چت | اول چت شیپور چت | اول چت برا تو | اول چت لطیفه چت | اول چت شگفت چت | اول چت نامینو چت | اول چت کودک چت | اول چت کیوسک چت | اول چت پارسی جو چت وردپرس چت گلکسی نوگل چت نوگل اسکریپت چت میهن چت سایفون چت لنز چت تجارت چت ژابیز چت اس و پاس چت مهسان چت شلوغ چت خاطره چت شلوغ چت الکسیس چت چت روم | اول چت دهکده چت شما چت چت روم | اول چت رمان چت روم | اول چت چت روم چت چتروم چت روم فارسی چت فارسی شلوغ چت
نوشته شده توسط : سولماز
کارش شده بود حمایت از من تشویق درس خوندن و اینکه تو میتونی یه موقع هایی هم از این میگفت که تو رو دوست دارم تو باهمهی دخترای دیگه فرق داری تو بی نظیری انقدر ازم تعریف میکرد که واقعا لذت میبردم و این ها ادامه داشت خیلی وقتا ازم تقاضا میکرد عکس بفرستم و من دوست نداشتم و میگفتم نه ناراحت میشد و میگفت توو بمن اعتماد نداری تو منو قبولی نداری و با ناراحت کردنش احساس تنهایی بیشتری میکردم حس میکردم نباید ناراحتش کنم وبعد مدتی و قهر کردنش با حجاب عکس میفرستم و سریع از ترسم تو اینستا همون عکسو میزاشتم این رابطه خیلی طول کسید بخودم اومدم دیدم مااهی گذشته و من انگار یه حامی پیدا کردم که با تشویقاش تو رشتم میدرخشم و راحت جلوی دیگران حرف میزنم و با تشویقاش انگار زندگیم عوض شده بود و لی اون در ازای این کارا از معذب بودن و وابستگیم استفاده میکرد و درخاست میکرد باهم بریم بیرون و یا د.ور بزنیم من علی رغم اینکه دوست نداشتم ولی با حرفاش توجه میشدم اخه اینطوری بود که خانواده من اهل گردش و سفر و رستوران های خاص نبودن اونم میگفت بیا باهم بریم و تو بهت خوش بگذره بازده درسیت بیشتر میشه منم خوشحال میشدم ولی میگفتم نکنه رفتن من باهات باعث شه با خانوادت زن و بچت نری من نمیام اینکار درست نیست و اون میگفت ببین رابطه ما همون طور که میدونی شاگرد استادیه نباید بقول خودت مرزهارو قاتی کرد تو همه جای دنیا دانشجو با استادش بیرون میره راه میره سعی کن خودتو از این تفکرات پوسیده خالی کنی منم کم کم متقاعد میشدم که حق با اونه واقعا رابطه شاگرد استادیه دلیلی نداره ولیس نمیدونم گاهی وقتا یه سری احساساتی رو ابراز میکرد که ته دلم احساس میکردم دروغه و کم کم حس حسادت به همسر و بچش پیدا میکردم حتی دو سه باری گفتم ببین بنظرم کار درستی نیست من نمیخام مانع زندگیت باشم من حتی به خانوادت حسودی میکنم اون میگفت کسی به من توجه نمیکنه نگران نباش من خوب مدیریت میکنم دیگه بخاطر اینکه اینا رو از دست ندم تا دل سرد میشدم یا اتفاق خاصی می افتاد صادقانه میگفتم و اونم طبق معمول خوب منو توجه میکرد تا اینکه یبار بهم گفت میای خونمونو ببینی برای فروش گذاشتم از اونجایی که همیشه خونده بودم ادم نباید خونه بره اتفاقی ممکنه بیفته مخالفت کردم اونم گفت تو میترسی و بعد این همه مت به من اعتماد نداری برای خودم و تو متاسفم که منو با چه افرادی مقایسه میکنی مگه تا الان از من خطایی دیدی و دیدم مرد گنده بغض کرد و ناراحت شد دلم لرزید و گفتم بی انصافیه اینهمه مدت کمکم کرده راهنمایی کرده و حالا شیطنت هم داشته ولی نشده یبار که منو اذیت کنه یا دستی بهم بزنم حالا برم ببینم خونه دومش که میخاد اجاره بده کجاس

ناگفته نمونه ششیطونیش این بود تو دفتر اموزش لپمو کشید یا اینکه تو حین کتار انگشتمو گرفت در حد ثانیه یا انقدر اصرار کرد که بی حجابیمو دید و گفت تو فقط بمن نشون دادی ایرادی نداره جلوی همه که بی حجاب نشدی بقیه کاراش محبت بود راهنمایی دادن اعتماد بنفس فیلم و کتاب هایی مثل چشمهایش و قلعه حیوانات و ... بود

دیگه حس دوست داشتنم بالا بود و دیگه نمیتونستم بهش بگم نمیتونم یا نمیخام تمام زندگیم خلاصه شده بود در مورد استاد و رضایتش و سرم همش تو گوشی بود 

پیان این قسمت پیشنهاد رفتن به خونه دومش 



:: بازدید از این مطلب : 127
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز
کم کم پیام ها شروع شد تعریف ها اینکه تو چقدر فرق داری و متفاوتی و اینکه تو عزیزی و من میخام مرد تو باشم از کنار وایستم و موفقیتتو تماشا کنم ازت خواهش میکنم اجازه بده بعنوان دوست همیشه کنارت باشم و کمکت کنم تو درسات تو زندگی کم کم حس کردم میتونم بهش اعتماد کنم و تو دلم میگفتم این متاهله و خطری نداره قیافه ای هم نداره که عاشقشم بشم بزارم راهنمام بمونه کم کم اون به کاراش ادامه داد من ادم رودربایستی کنی بودم و اون هم از این استفاده میکرد با هدیه ها و رفتاراش معذبم میکرد و حسی میکردم دینی به گردنم هست و باید کنار بیاد کم کم حس دوست داشتن و اینکه پیام نده اذیتم میکرد و اونم از این مورد متوجه شده بود



:: بازدید از این مطلب : 104
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز
سلام

من دانشجوام دانشجو دکترا خیلی بهم فشار اومد که نوشتم دوست دارم نظراتتونو هم بدونم

قضیه من اینه تو کودکی تو خانواده ای بزرگ شدم که توش دعوا گریه بود از بچگی همش میترسیدم یکی از اعضا بمیره و تنها بشم من بچه اول از پدر و دوم از مادر بودم بچه ای ساده و ساکت

ولی بخاطر مادر و پدرم هیچوقت همبازی خوبی نداشتم دایما میترسوندنم که حرفی نزنم و چیزایی که اخرشم نفهمیدم تو فامیل و نه بیرون دوستی انچنان نداشتم بیشتر وقتا حس تنهایی میکردم مادرم بعد تولد خواهرم دچار افسردگی شد و تنهایی من بیشتر مادرم ساعت ها به سمت جنوب شهر نگاه میکرد به هوایی که اونجا بهشت زهراس و با مادرش درد دل کنه مادرم خیلی درگیر خانوادش و خواهر برادراش بود زیاد توجهی نمیکرد خیلی وقتا تشنه نوازشش بودم ولی خودم نمیخاستم تا خودش دلتنگ مادر و پدرش که مردن نشه در عوض پدرم مادر و پدرش زنده بودم ولی چون مادر ازدواج دومش بود خیلی اختلافا داشتن ضبا دیر میومد اهل گردش نبود در مجموع اکثر وقتا خونه میموندیم و تنها بازی دیدن دوربین و دیدن بهشت زهرا و دیدن گریه های مادرم و اومدن پدرم و شروع دعواها بود با اینکه خواهرم تازه بدنیا اومد و من 5 سال بیشتر نداشتم مادرم مریضیش بیشتر شد و دچار افسردگی پس از زایمان شد با این اتفاقا توجه مادرم کمتر شد خیلیدوران سختی بود فامیل مارو نگاه میداشتن خواهر کوچولو پیش خاله و من پیش مادر بابام

مادر بابام زیاد با ما خوب نبود کلا فامیل با ما خوب نبودن حس تنهایی من بیشتر میشد و همیشه یه غمی تو دلم داشتم و اون تنهایی و ناراحتی بود شاد نمیشدم با التماسام قرار شد من پیش مادرم بمونم و کم کم منو گذاشتن بمونم کمی مادرم بهتر شده بود ولی بخاطر یه دعوایی که با خالم شد مامانم حالش بد شد تو خونه بودیم مامان خواهرمو به من سپرد و از حال رفت مامانم دیگه جواب نمیداد و من ترسان شده بودم خواهر کوچولو نوپایی که تازه یاد گرفته بود چراغ روشن خاموش کنه 

زمستون ترسناکی بود من 6ساله تنها تو اون شب با خواهرم و مادری که جواب نمیداد تا اینکه زنگ ایفن زد و خالمو اومد و با دیدن این صحنه به ترس افتاد و قرار شد ببرنش بیمارستان تو اون شب هیچکس به من توجه نکرد و تازه دعوام کردن تقصیر توهه اونشب نفهمیدم کجای قضیه من مقصرم ولی خیلی گریه کردم و برای تخلیه استرسم سوار پشتی میشدم و بازی میکردم و در نهایت انقدر گریه کردم تا خوابم برد و خواب امام حسینو دیدم اخه اون شب انقدر منو دعوا کردن من با گریه و اسم امام حسین خابیدم و خاب امام حسینو دیدم و چشمامو باز کردم دیدم باز خونه مادربزرگم و منو از خاهرم جدا کردن این اوج اذیتا بود که تو جم فامیلی جلوی عمه و عمو و پسر عمه اووو کل فامیل بودن در کنار اینا و میگفتن مادرتو دعا کن شفا بگیره من فقط گریه میکردم کسی نگران خورد و خوراک من نبود کسی به فکر من نبود و من شب و روزو میگذروندم تا مادرم مرخص شه و تو این مدت مزخرف ترین جمله ای که شنیدم این بود بیا بگرد مامانت توجیبمه و این زمانی بود که مادرمو میخاستم و التماس میکردم منو ببرن ببینمش

روزها گذشت و گل کوچولو بزرگ شد تنها ارزوش این بود دکتر بشه و همه بخاطر دکتر شدنش بهش احترام بزارن به خودش به خانوادش و دل بچه هارو شاد کنه که ماماناشون مریضن و برای نیازمندا رایگان طبابت کنه 

تو اون روزا و شبا که سخت بود درس خوندن و دعوای مامانو با تو شبای امتحان بود میخوند و شاگرد متوسط رو به بالا بود همیشه از خدا کمک میخاستم کمکم کنه راهنماییم کنه تا اینکه به ارزوش رسید توی دوران تحصیل باز مثل بچگی فکر میکرد تنهاس و کسی بهش توجه نمیکنه چون چیزی برای توجه نداره ولی درسشو با تمام قوام میخوندم میخوندم میخوندم تی اینکه شاگرد زرنگ داپنشگاه شدم و تو درسا خوب بودم تو این مابین بود که فهمیدم اکثر دخترا حتی خواهرم دوست پسر داره ولی من ندارم از هر طریقی میخاستم داشته باشم ولی همیشه موفق نمیشدم چون چهرم یجورایی معصوم بود تا اینکه توی کورس که تو بیمارستان میگذروندم مردی متاهل ابراز علاقه کرد نه بعنوان فردی که عاشقمه نه ... بلکه بعنوان مردی که متاهله و دیده من دختری متفاوتم و سنگین و شاگرد زرنگ و اینکه میخاد دوست و راهنمام باشه اویل میترسیدم ولی کم کم با حرفاش اروم میشیشدم و میگفتم خوبه دیگه من که تنهام منکه دوستی به اون صورت ندارم و پدر ومادر پزشک ندارم خوبه یکی میگه بزار من راهنمات باشمو  پیشرفتتو ببینم و کمکت کنم خوب حالا بزارم کمکم کنه راهنمایی کنه امید دلم باشه بارها تو نمازام دعا میکرد راه کج نشه و این همین طوری باشه اوایل خیلی بهم روحیه میداد راهنمایی درسی میکرد و ازم کلی تعریف میکرد میگفت تو خیلی دختر عمیقی هستی تو تو سکوتت پر از حرف و چشات پر معنا خلاصه علاوه بر تعریف از قیافه ام وظاهرم و اخلاق و ادبم راهنمایی میکرد مثلا میگفت فلان روز بیا باهم مریض ببینیم میای کمکم کنی و خیلی از سوالا رو جواب میداد برام کتاب میخرید و تو محیط بیمارستان بهم کتاب میداد و میگفت تموم کردی بگو منم با کلی اشتیاق میخوندم و باهم کلی بحث میکردیم کم کم باهام دردل میکرد و منم بهش اعتماد کردم و مشکلاتمو گفتم که چطور بزرگ شدک اینکه با تولد خواهرم همه منو نادید میدیدن حتی پدرم واینکه همه از سفیدی اون میگفتن و من سبزم و اون میگفت نه تو گندمی هستی و میگفتم همه اونو دوست دارن و بهش توجه میکنن و اون میگفت نه تو نازی بخدا تو خیلی زیباتری و کلی بهم پیام میداد وایبرم پر میشد از پیامای اون

دیگه ازش حس مثبت میگرفتم و از خدا بخاطر اومدن همچین مردی تو زندگیم ممنون بودم تنها ناراحتیم این بود کاش رفت امد خانوادگی داشتیم و اون با همسر و دخترش میومد خونمون و ما باهم رفت امد خانوادگی البته م ن اینو بهش میگفتم و اون همیشه استیکر خنده میزد یا کلا نادید میگرفت

پایان قسمت اول



:: بازدید از این مطلب : 105
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

 

رمان تقدیر شوم

دانلود رمان تقدیر شوم

دانلود رمان زیبا تقدیر شوم از مریم جعفری

دانلود رمان جدید تقدیر شوم از مریم جعفری

دانلود رمان عاشقانه تقدیر شوم اندروید، جاوا، تبلت، پی دی اف، آیفون

مختصری از رمان:

دختر یک میلیونر به نام پروانه عاشق یه بازیگر به نام رامین میشه و جایی نیست که برای دنبال کردن بازی او دنبالش نرفته باشه، حتی خارج از کشور ..

از اونبر هم مهران دوست خوب و صمیمی رامین سعی بر این داره که پروانه رو منصرف کنه غیر مستقیم ..!
اما بالاخره با تمام جزیئات و مشکلات با هم ازدواج میکنن رامین و پروانه و یک ماه بعد از ازدواج در شبی که ...

ادامه مطلب و فصل اول



:: برچسب‌ها: رمان تقدیر شوم , رمان تقدیر شوم از مریم جعفری , رمان تقدير شوم , رمان تقدير شوم مريم جعفري , دانلود رمان تقدیر شوم , خلاصه رمان تقدیر شوم , دانلود رمان تقدير شوم , دانلود رمان تقدیر شوم برای موبایل , دانلود+رمان+تقدیر+شوم+باحال+دانلود , دانلود رمان تقدیر شوم مریم جعفری , رمان ایرانی تقدیر شوم ,نودهشتیا , نودهشتیا کتابهای کامل شده , نودهشتیا دانلود رمان , نودهشتیا صفحه ی اصلی , نودهشتیا تایپ کتاب , نودهشتیا رمان خالکوبی , نودهشتیا رمان گناهکار , نودهشتیا رمان حکم دل , نودهشتیا رمان پرتو , نودهشتیا رمان جدال پر تمنا , نودهشتیا انجمن , نودهشتیا اصلی , نودهشتیا اسطوره , نودهشتیا اندروید , نودهشتیا استایل , نودهشتیا افسونگر , نودهشتیا ازدواج اجباری , نودهشتیا اگه بدونی , نودهشتیا از نگاهم بخوان , نودهشتیا اگه نباشی , نودهشتیا آواز چکاوک , آپلود نودهشتیا , آپ نودهشتیا , آوازچکاوک نودهشتیا , نودهشتیا رمان آسمان مشکی , سقوط آزاد نودهشتیا , درخواست آهنگ نودهشتیا , رمان آبرنگ نودهشتیا , سرو آزاد نودهشتیا , آپامه نودهشتیا , نودهشتیا بهترین رمان , نودهشتیا برای اندروید , نودهشتیا بدون سانسور , نودهشتیا ببار بارون , نودهشتیا بایگانی , نودهشتیا برای موبایل , نودهشتیا برای کامپیوتر , نودهشتیا بافتنی , نودهشتیا بگذار امین دعایت باشم , نودهشتیا+بهار زندگی , نودهشتیا پلیسی , نودهشتیا پرنیان , نودهشتیا پرتو , نودهشتیا پارلا , نودهشتیا پانتی بنتی , نودهشتیا پی دی اف , نودهشتیا پاییز بی مهر , پگاه نودهشتیا , پوکر نودهشتیا , پرتو نودهشتيا , نودهشتیا تالار گفتمان , نودهشتيا تالار گفتمان , نودهشتیا توسکا , نودهشتیا ترول , نودهشتیا تلخ نویس , نودهشتیا تقاص , نودهشتیا تای , نودهشتیا رمان تقاص , کتابخانه نودهشتیا + تایپ کتاب , نودهشتیا ثبت نام , سایت نودهشتیا ثبت نام , نودهشتیا جدید , نودهشتیا جدال پر تمنا , نودهشتیا جاوا , نودهشتیا جک , نودهشتیا جوک , نودهشتیا جاده های پاییزی , نودهشتیا رمان جشن عروسی , نودهشتیا رمان جدال پرتمنا , نودهشتیا برای جاوا , رمانهای جدید نودهشتیا , نودهشتیا چت , نودهشتیا چه شد , نودهشتیا چی شده؟ , نودهشتیا چی شد , چهار دیواری نودهشتیا , رمان چشمک نودهشتیا , رمان چراغونی نودهشتیا , رمان چراغوني نودهشتيا , چرا نودهشتیا باز نمیشه؟ , نودهشتیا حکم دل , شکست حباب نودهشتیا , نودهشتیا در حال تایپ , نودهشتیا+در حسرت اغوش تو , راه حل نودهشتیا , عاشق حقیقی نودهشتیا , فال حافظ نودهشتیا , رمان حسرت نودهشتیا , رمان حس نودهشتیا , نودهشتیا خالکوبی , نودهشتیا خاطره نویسی , نودهشتیا خوشگلی دردسر داره , نودهشتیا خورشید , خوابگاه نودهشتیا , خلاقیت نودهشتیا , خالكوبي نودهشتيا , خاطرخواه نودهشتیا , نودهشتیا به خودت باختمت , نودهشتيا دانلود كتاب , نودهشتیا دانلود رمان pdf , نودهشتیا دانلود رمان برای کامپیوتر , نودهشتیا دانلود رمان قرار نبود , نودهشتیا دانلود رمان موبایل , نودهشتیا دردم , نودهشتیا دانلود رمان برای اندروید , نودهشتیا دستبند , نودهشتیا دانلود رمان طلایه , نودهشتیا رمان , نودهشتیا رمان های کامل شده , نودهشتیا رمان خارجی , نودهشتیا رمان اسطوره , نودهشتیا رمان طنز , نودهشتیا رمان شرط بندی , نودهشتیا رمان پلیسی , نودهشتیا رمان جدید , نودهشتیا زندگی واقعی baharan21 , نودهشتیا زبان سوئدی , زیتون نودهشتیا , نودهشتیا سوتی زیاد میدی , رمان زیتون نودهشتیا , یخ زده نودهشتیا , نودهشتیا رمان بهار زندگی , مهسا زهیری نودهشتیا , خزان زیبا نودهشتیا , نودهشتیا سایت , نودهشتیا سیگار شکلاتی , نودهشتیا سایه امید , نودهشتیا سقوط ازاد , سايت نودهشتيا , سایت نودهشتیا صفحه اصلی , سايت نودهشتیا , سایت نودهشتیا برای موبایل , سیگارشکلاتی نودهشتیا , نودهشتیا شرط بندی , نودهشتیا شایسته بانو , شرط بندی نودهشتیا , شايد نودهشتيا , شاهتوت نودهشتیا , شاید نودهشتیا , نودهشتیا *** شد , نودهشتیا بن شدگان , نودهشتیا صفحه اصلي , نودهشتیا صفحه , نودهشتيا صفحه ي اصلي , نودهشتیا صندلی داغ , نودهشتیا صدای پای آشنا , رمان نودهشتیا صفحه اصلی , کیلومتر صفر نودهشتیا , ازدواج صوری نودهشتیا , كيلومتر صفر نودهشتيا , نودهشتیا ضربان , رمان ضربان نودهشتیا , نودهشتیا رمان ضربان قلب من , طنز نودهشتیا , نودهشتیا رمان طلایه , مطالب طنز نودهشتیا , جملات طنز نودهشتیا , رمان طنز نودهشتیا , نودهشتیا عضویت , نودهشتیا عکس , نودهشتیا عشق به توان 6 , نودهشتیا عاشقان رمان , نودهشتیا عروس هفت میلیونی , نودهشتیا عاشق بودیم , عصیان نودهشتیا , نودهشتیا رمان عاشقانه , آپلود عکس نودهشتیا , رمان غزال نودهشتیا , غزال نودهشتیا , رمان غمگین نودهشتیا , رمان غیرمعمولی نودهشتیا , نودهشتیا فروم , نودهشتیا فحه اصلی , نودهشتیا فرشته نجات , نودهشتیا فارسی , فرستاده نودهشتیا , فاروم نودهشتیا , نودهشتیا رمان فرستاده , درخواست فیلم نودهشتیا , سایت فروم نودهشتیا , نودهشتیا قرار نبود , قرارنبود نودهشتیا , قایمکی نودهشتیا , نودهشتیا رمان قرار نبود , نودهشتیا بی قرارم کن , نودهشتیا با من قدم بزن , بانوي قصه+نودهشتيا , قوانین نودهشتیا , رمان قرارداد نودهشتیا , رمان قرارنبود نودهشتیا , نودهشتیا کتاب کامل شده , نودهشتیا کتاب , نودهشتیا کتاب موبایل , نودهشتیا کامل شده , نودهشتیا کامل , نودهشتیا کیش و مات , کاربر نودهشتیا , کاربران نودهشتیا , کتابهای نودهشتیا , نودهشتیا گناهکار , نودهشتیا گرگینه , گروگانگیر نودهشتیا , گتابخانه نودهشتیا , نودهشتیا می گل 2 , نودهشتیا می گل , نودهشتيا رمان گناهكار , نودهشتیا لاو , لیست نودهشتیا , نودهشتیا رمان لالایی بیداری , نودهشتیا مدل لباس , رمان لجبازی نودهشتیا , لوگوی نودهشتیا , لباس نودهشتیا , نودهشتیا مومیایی , نودهشتیا موزیک , نودهشتیا مخصوص موبایل , نودهشتیا موبایل , نودهشتیا مد و پوشاک , نودهشتیا معشوقه شیطان , نودهشتیا ملکه عشق , نودهشتیا نسخه پرنیان , نودهشتیا نامزد من , نیلا نودهشتیا , رمان نیما نودهشتیا , رمان ناتاشا نودهشتیا , نودهشتیا ورود , نودهشتیا وحشی اما دلبر , نودهشتیا+وسوسه , نودهشتیا ویرانگر , نودهشتیا ورود عشق ممنوع , نودهشتیا ویرایش , وبلاگ نودهشتیا , والپیپر نودهشتیا , نودهشتیا هما پور اصفهانی , نودهشتیا همسایه من , نودهشتیا هدف برتر , نودهشتیا هما , نودهشتیا هوس و گرما , نودهشتیا هیچ کسان 1 , نودهشتیا همه ی هستی من , نودهشتیا کتاب های کامل شده , نودهشتیا رمان همسایه من , نودهشتیا رمان همخونه , کتابخانه ی نودهشتیا , قلب یخی نودهشتیا , یوسف نودهشتیا , رمان یاسمین نودهشتیا , رمان یسنا نودهشتیا , رمان یاس نودهشتیا , سا یت نودهشتیا , خلاصه ی نودهشتیا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2893
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 27 اسفند 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

x
با سلام آدرس چت روم عوض شده است برای ورود اینجا کلیک کنید !

اول چت

با تشکر مدیریت چت روم